کلاس آخر



راستی یادت هست، 

آن شب که گفتی، خسته ام؛

و گفتی من هستم و رفتی؛

و بعد گفتی،

خاک بر سرِ مملکت که رئیس جمهور آن است؛

و من به تو گفتم:

""" آقا، بس کن!

لطفا حرف های ی نزن،

من الان بیکارم، می ترسم دولت محترم بیکارترم کند،

تو را به خدا بیا بجای این حرف ها، 

برویم، دختربازی و ورق بازی کنیم،

شنیده ام این روزها نشئگی بعدِ صلاة ظهر می چسبد. """


کردارم عجیب منحرف است؛

"" دیشب در خواب دیدم

من و چند نفر مسافر بودیم

به گمانم همه مرد بودیم، یک زن هم بود؛

زن نیمه بود

یعنی از کمر به بالا بود، ""

بگذریم؛

در این وانفساه هر کس سازِ خودش را کوک می کند؛

من گذری ام، یعنی از هر چیزی زود می گذرم، یعنی وابسته نمی شوم؛

امّا، خوب بلدم عاشق شوم؛

پیچ در پیچ شد،

ببخشید،

مُخِ من همانند اداره آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران تعطیل است؛

عارضم خدمت اولیا مُخدّراتِ خودم، چه آنهای که چادری هستند و نیستند؛

من کج منوال یومیه ام را دشت می کنم،

جین اول صلواتی است؛

""" اللهم صل علی محمدٍ و آل محمد"""

جین دوم من درآوردی است؛

یعنی پول دادی، دادی، ندادی، ندادی

جین سوم، منکراتی است؛

باید پول بدهی، چه بخواهی، چه نخواهی.

همین.


بی شک تو از باد بهتری و از بهشت کمتری؛

من بادبهشتِ تواَم ای دوست؛

سالیانِ سال است

که در پناهِ تو زندگی می کنم

نامه نگارم، چند خط ناقابل تقدیم می کنم،

باشد که مقبول حضرتِ جنابتان اُفتد؛

 بسم الله الرحمن الرحیم

""" اوست سزاوارِ هر ستایش؛

من بنده ی اویم

آنکه آفرید بی منّت

و آنکه خرید بی ذلّت

از دون مایه همان تَرواد که در اوست

و از خرده نانِ حق همان خیزد که از اوست؛

من به خودی خود، خوشحالم، هر چند مریض اَحوالم

سرم درد می کند، چشمانم کم سو می شوند

و به حضرتت درود می فرستم:

جان! """


بی حرف پیش؛

باید کُشت؛

خروسِ همسایه گاوچران است

مرغِ خانه، خروس خوان به جنگ دیو می رود؛

جنگ ها دو نوع اند:

جنگِ اول، جنگ داد است

جنگِ دوم، جنگِ بیداد است؛

دادی می خواهد و بیدادی به سکوت فرا می خواند؛

در این حیرانی من کله و پاچه بار گذاشته ام.


برای حرف های قُلنبه، باسنِ طرف مهم نیست

باید وجناتِ خوبی داشت

از عاشقی گفتن، تکرار مکرّرات است؛

دوستت دارم زیاد می گویند، ولی آنکه صادق باشد کم است؛

من هویج می خورم و نگاه تیز می کنم:

""" از گله داری به مرتعِ دوست نمی توان رسید؛

این روزها با سگ و گربه جمله می سازم و به حالِ میگ میگ می خندم؛

از گجرات و تگزاس نمی توان فرهنگ استخراج کرد؛

من دست سازِ وطنی را ترجیح می دهم، شگنولی زیاد باب طبع نیست؛

چای خورم مَلس است؛

از خدا سؤال می کنم من چقدر می ارزم؟

شیطان می گوید، به اندازه ی یک گناه

خداوندا ما را از شیاطینِ جن و اِنس محفوظ بدار!

گدای کوچه های شک می گوید:

کدام شیطان؟ کدام خدا؟

صفحاتِ زندگی تیره و تار شد، من خرگوش می شوم؛

خرِ شما نه، من خرِ گوش می شوم؛

امان از شیپورِ بی وقت و زنِ بی حجاب؛

کافورِ صلواتی را فروختند، مثقالی یک میلیارد، 

تار و پودِ این قوم فراموشی است. """


امروز عصر رفتم پیش جوشکار

در زدم، نبود

بعد از دو دقیقه با موتورش آمد

گفتم سفارشم چه شد؟

گفت:

جوشکاری را کنار گذاشته ام ، این روزها نجاری می کنم

"""شاید فیلم وسترن دیده باشید

همیشه یک نفر تابوت می سازد و منتظر مردن دیگران است تا سکه به جیب بزند؛ """

من خواهم مُرد و  تابوتم را تو می سازی ای جوشکارِ برجامی من.


هشت سال دوید

آخرش چه شد؟

ماده اول: سپاه باید تحریم شود؛

ماده دوم: مرگ بر آمریکا و اسرائیل باید حذف شود؛

ماده سوم: حجاب باید برداشته شود؛

ماده چهارم: اگر مواد بالا اجابت شد، کم کم برای حذف ولایت فقیه اقدام کرد؛

ماده پنجم:  فاحشگی ترویج شود الاخص همجنسگرایی در لایه های فرهنگ؛

زندگی می کنم زیر سایه ی مُستدامِ فقیه

مرگ بر برجام، مرگ بر تحریم

مرگ بر آمریکا

مرگ بر اسرائیل

مرگ بر برهنگی، مرگ بر ضد ولایت فقیه

مرگ بر فاحشگی، مرگ بر همجنسگرایی.


"" زنده باد ای 

زنده باد حکومت خمینی ""

شیشه شکستیم و شدیم شیشه سازِ روزگار

لعنت به این روزگار که ارکان نمرودی اش زنده اند

ترامپ آرام بخواب، عزیزم من همجنس باز نیستم

من قلدرِ معرکه های ناقدر نیستم

من گوش به فرمانِ امامِ قدسم

"" زنده باد ای 

زنده باد حکومت خمینی ""


کاشکی تو را ببینم

میان حرف های بیشمارم اسم تو را گم کرده ام؛

یک آرزو بود، به گور خواهم بُرد؛

در این بازارِ گربه های ملوس، من، وزیر هیچ دولتی نیستم

در کدام پیچ تو را باخته ام

ای سوارِ نظامِ دروغینِ جاده های تحریم!

من در انتظار باران، در بیابان خوزستان، آب در هاون می کوبم.


   آقای مشروح، تصدّقِ سرت بشوم، ببخشید که مصدّعّ اوقاتِ جنابعالی شدم، عرضِ عبودیّت به بارگاهِ خدا بردم، شرط  عرض شد؛ عریضه ی شما را به همراه نداشتم؛ برگشتم و این نامه ی دوستانه را برای شما در تاریخی که تاریخ نیست و در سال نامه ای که در آن مرکبم نادره ماشینی بود که الاغی را در نسیانِ خود، دبّاغی می نمود و به هرزه خواهی یک قرن می فروخت، پاورقی کردم تا شاید این بنده ی حقیر را مورد تفقّد قرار داده و این بنده ی سرا پا تقصیر را لایقِ قرص های متعالیتان بدانید و در وقتِ مقرّر با سنجاق کردنِ یک پاکت اسکناس های مردمی به عنوان گوشواره، برای این بنده ی روسیاه مراسله بفرمایید، تا این غلامِ خانه زاد، به درگاه خدا رفته و توبه نماید، که فصل، فصلِ توبه است و عهد، عهدِ استغاثه در مَدارِ پیشرفت؛ ان شاءالله توبه ی چاکر مورد قبول واقع شود، و این آسِ پاسِ آسمان جُل را به درگاه، اجازه ی ورود بدهند.


من از خربزه، پوست آن را ترجیح می دهم

نه برای زیر جماعت گذاشتن

بلکه من باب شکم فرمودم

-چه از خود متشکر-

سراغِ هواپیما را گرفتم

پرواز کرده بود

سراغِ قطار را گرفتم

حرکت کرده بود

سراغ اتوبوس را گرفتم

پنچر شده بود

تلفن زدم،

آقای مدیر!

منشی گفت:

مدیر دیروز به رحمت خدا رفته است

گفتم:

خبر بدهید که قرار است زله بیایید

من خاک بر سرِ دنیا هستم

دنیا اگر منفجر شود

من بمبِ محرکه ی آن هستم

از عجایب هفت گانه ی عالم

من بین شش و هفتم

سال نامه ای مع با بهره ی هشت درصد منتشر کرده اند

قرار است در مذاکرات آتی دستور به افتتاح بدهند

بنده جفتک به تمدن زدم

آمدم کنار کفش هایم نشستم

و آن ها را برّاق کردم

مبادا در دوی جهانی، حرفی برای گفتن نداشته باشم.


خانوم

رفته بود

عروسی.

بگذریم؛

وقتی برگشت

تعریف کرد:

ناصر آقا!

نبودی ببینی چه خبر بود

خدیجه خانوم که می شناسی؟

وای چه گردنبندی، بسته بود به گردنش

پروانه زنِ منصور، چه کفشی گرفته بود

نرگس دختر آقای مروتی، چه لباسی پوشیده بود

ناهید خانوم و باید می دیدی، ماه شده بود

وای چه آرایشی داشت!

ناصر خان به صرافت اُفتاد

که فردا باید برود بازار.


خیلی خوبه که آدم به پدر و مادرش محبّت کنه

اونا رو دوس داشته باشه، عاشقشون باشه

وقتی حرفِ انتخاب باشه، اونا رو با دنیا عوض نکنه

دوس دارن تو پیری، مراقبشون باشه، اونا رو تنها نذاره

امّا بچه بزرگ میشه، ازدواج میکنه، میره سرِ زندگیش

یادش میره پدری بود، مادری بود

بجایی که شادشون کنه

اونارو تو غصه رها می کنه

پدر میگه ای کاش بچه دار نمی شدیم!

مادر میگه، ما هم بچه بودیم ولی اینجوریا نبودیم.


رفتم خانه شان

از آنجا بلند شده بود

از همسایه ها سؤال کردم

نمی دانستند کجا رفته بود

چند سال گذاشت

تا اینکه گذرم برای کاری به بیمارستان خورد

دَمِ درِ بیمارستان،

گدایی بود؛

آشنا می زد

نزدیک تر رفتم

شناختمش

او هم مرا شناخت

سؤال کردم چرا گدا شدی؟

گفت:

بارالها!

تعجیل فرما

داستان تمام است

این بود و نبود اینقدر شنیدنی نیست.


پیر که باشی همه را وام دار نگاه قراضه چینت میکنی؛

از اصل نپرس که بی اصل پریدن این روزها مد شده است؛

با کروات به مستراح می رفت؛

سگ را سر سفره می نشاند؛

کمی خجالتی بود -دختر- وقتی شماره می داد؛

مرد بی هوا دنبال پسر بازی بود؛

زن در خانه، شوهر می شد وقتی تف سر جالیز نطفه می شد؛

راستی بازی ایران و امریکا چند چند شد؟


عشق گفتنم نمی اید؛

ولی باید گفت که:

سگ که باشی، حتما الاغ خوبی خواهی شد؛

به هر حال اینجا گاوها، سگ های خوبی نیستند؛

منوال عاشقی راست، اما دروغ است؛

خاک بر سر ملتی که نان اقای ان باشد

نان خدای مرد است،

مرد خدای زن است،

و زن خدای شهوت است،

به هر حال، 

جنگ بین مرد و زن نیست،

جنگ بین سگ خوب و الاغ خوب است؛

بیایید به دور از تمدن کمی بربر باشیم و بربری بخوریم.


من هم مثل دوستان، بخارم خوابید؛

- بی بخار شدم-

قلم را باید شکست

این روزها چرا همه حضرتی شده اند؟

مادر چنگیز خان در کجا دفن شده است؟

هندوستان در کجای نقشه قرار دارد؟

ایران چند استان دارد؟

بحرین چند سال از ایران بزرگ تر است؟

آیا مرحوم خسرو شکیبایی بازیگر بود؟

وقتی کوچک بودی اسمت چه بود؟

آیا بز حیوان است؟

می توانی چند انسان نام ببری که با خ شروع می شوند؟


من هم مثل دوستان، بخارم خوابید؛

- بی بخار شدم-

قلم را باید شکست

این روزها چرا همه حضرتی شده اند؟

مادر چنگیز خان در کجا دفن شده است؟

هندوستان در کجای نقشه قرار دارد؟

ایران چند استان دارد؟

بحرین چند سال از ایران بزرگ تر است؟

آیا مرحوم خسرو شکیبایی بازیگر بود؟

وقتی کوچک بودی اسمت چه بود؟

آیا بز حیوان است؟

می توانی چند انسان نام ببری که با خ شروع می شوند؟


دیشب به خواب دیدم:

من و حسن جان به کرمان بودیم

تجارت زیره؛

بعد بلیت گرفتیم رفتیم:

استانبول؛

یک هفته ترکیه بودیم بعد رفتیم:

شانزلیزه؛

آنجا دار و دسته ی همجنسبازها سرمان ربختند، گفتند:

بیایید در کار ما،

حسن آقا گفتند:

استغفرالله

من گفتم: 

حسن جان این شد عاقبت برجام شما؟

بیدار شدم و یک راست رفتم مستراح.


این چریک مآب دشمن کش، ناله اش آرمانی نیست؛

چتر نجات باید تا حل این مشکل نماید؛

اگر با آفتابه به جنگ ترامپ رفته بودم تا بحال برنده شده بودم

ما با معاویه خاله بازی می کنیم و با یاسر گرگم به هوا؛

توپ مویزه نوش را در بادیه به عاریت داده ایم

اگر این مصاف رحیل رحل در کلام ملکوت هم باشد ما شیطانی دیگر به سامری خواهیم داد؛

تهران غاز شکم پر است و خوزستان دمبه آب شده در خشتک آقایان

این ناقوس، ناموس من نیست

اگر ضحاک به خنده خود مرد و من در اقیلم ابلیس ماردوشی می کنم گناه از ربای بانکی است

ای ارزن به نسیه خوش و به نقد بد 

من مردنی نیستم، خواهش می کنم من را درگیر انتخابات نکن

خواهش می کنم.


تو در کدام جهت پرواز می کنی

که من خطوط هوایی تو را نقطه کور دیده ام؟

آدم بینا نیازمند عصا است

وقتی نابینایی بلد راه او می شود

در این هنگام من متولد می شوم

و تو را می بوسم

عزیزم چقدر قشنگ است

غنچه ی لبانت وقتی که به جمله ی دوستت دارم مزین می شود.



شط مواج است و من آرام

در گوشه ای صلح فردا را خواب می بینم؛

و چه زود آرایه های بدیع خلقت واژگون می شوند

آن هنگام که رئیس جمهوری رسوا می شود؛

در پناه گرگ ها نمی توان خواب انقلاب دید

و آرام خوابید؛


حرف نشخوار آدمی است

علامه دهر نیستم

آدم خوبی هم نیستم

چون گاه و بی گاه هوای گناه می کنم

دلمشغولی حضرات، کرسی ریاست است و ایضا صندلی بانک

 من خاکی ام

رزمنده خاکی را در جبهه ی هویزه، در فاو دیده ام

در شام، در حلب، در موصل دیده ام

آدم خاکی را می شناسم

تمدن آدم های ماشینی به کارم نمی آید

چون تمدن گناه، تمدن شیطان است

کالباس چند است

ماشین کوکی چند است

حرف های این و آن چند است

آدم دلمرده به روزگار می خندد

وقتی گوشی های لمسی همدم نیمه شب های دختران باکره است

امروز جریده خوان رومه های شهرم

فردا به جنگ سرنوشت می روم

دم خروس خوب است، قسم حضرت عباس هم خوب است

چنته خالی است

فشنگ ها همه برجامی است

این قیام آیا خدایی است؟


کارش شده بود حرف بَری»

حرف های پدرش را به مادرش

و مادرش را به پدرش می بُرد

گُلاب خانوم و منصور خان دعوا کرده بودند

و چند روزی می شد که قهر بودند

- البته من ابله ام چون دعواشان را باور کرده بودم-

این وسط زهره، بیچاره شده بود

هی حرف می بُرد هی حرف میاورد

سهیل هم لم داده بود

و داشت به ریشِ پدر و مادرش می خندید.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها